۲۸ شهریور ۱۳۹۸

فرهنگ اسطوره ای مصر- بخش اول









پایان بخش اول
تحقیق و پژوهش: نیل فلیپس
........................................................................................................
منابع:س
کتاب «تاریخ اسطوره ای مصور جهان». نویسنده نیل فلیپ
ترجمه، تنظیم ، گرافیک و صفحه بندی کتاب: فرامرز تابش
........................................................................................................
کد مقاله در آرشیو اندیشه آنلاین آلمان:س
jhvdo hsx,vi hd lw,v üihk-lwv-1


این مقاله در یوتوب 
YouTube همه مقالات ما در 
پرسش و پاسخ 
مقاله بصورت صوتی برای نابینایان



فرهنگ اسطوره ای مصر- بخش دوم













پایان بخش دوم
تحقیق و پژوهش: نیل فلیپ
........................................................................................................
منابع:س
کتاب «تاریخ اسطوره ای مصور جهان». نویسنده نیل فلیپ
ترجمه، تنظیم ، گرافیک و صفحه بندی کتاب: فرامرز تابش
........................................................................................................
کد مقاله در آرشیو اندیشه آنلاین آلمان:س
jhvdo hsx,vi hd lw,v üihk-lwv-2


پرسش و پاسخ 

مقاله بصورت صوتی برای نابینایان







تاریخ اسطوره ای مصور جهان- م ۱

مقدمه مترجم - بخش اول
(فایل مقاله صوتی در انتهای صفحه)



انگيزه اصلی كه مرا به ترجمه اين كتاب تشويق نمود, آنست كه محققان و دانش پژوهان ايرانی, با مورد تدقيق قرار دادن اين اثر و آثار مشابه، به اين حقيقت دست يابند كه آنچه امروزه بعنوان اسطوره و افسانه معروف است, در واقع رونوشت مخدوشی از يك حقيقت بزرگ می باشد. حقيقتی كه بر اثر توهمات و برداشتهای شخصی راويان متعدد, در طی قرنهای متمادی شاخ و برگ زيادی يافته و يا اصل مطلب, آنطور كه برای مثال در مورد اسطوره های كاريبيك خواهيد خواند، به شكل ديگری در آمده است. با این وجود، درست مانند خرابه های باستانی تخت جمشيد كه خبر از تمدنی بس عظيم می دهند, چهار چوب بازمانده ای از حقايق اين افسانه ها نیز، به چشم تيزبين محققان و پژوهشگران و متفكران، حكاياتی را شامل میشود که سينه به سينه گشته و حاوی دانشی بلند مرتبه در رابطه با داستان هستی می باشند. با مطالعه دقيق داستانهای اسطوره ای سراسر جهان و مقايسه آنها با داستانهايی كه در كتب مقدسی چون قرآن, انجيل ،تنخ، بهاگواد گيتا و امثالهم آمده اند، در خواهيم يافت كه اين حكايتهای اسطوره ای, جنبه قديمی تر همان داستانهای مذهبی      می باشند كه يقينن متعلق به لااقل يك تمدن پيشتر از طوفان نوح هستند. داستان در كل يك چيز است. چه در شرق و چه در غرب, چه نزد سرخپوستان مايا و چه نزد هندوهای هندوستان و يا نزد ايرانيان باستان, هميشه يك خدای دانا و توانا و تنها, كه قبل از او وجودی موجود نبوده, در متن اين داستانها هويداست. اين خدای "بزرگ بزرگ" , "بالاترين الوهيت", "خدای خدايان" .. .. . خود، مستقيمن به امر خلقت دخالت نمی كند، بلكه برای اين امر، موجود ديگری را از كتم عدم به عرصه وجود می آورد تا آن قدرت، اين مهم را عهده دار شود.(رجوع شود به علوم تلفیقی- مبحث اول-قسمت اول و همینطور قسمت دوم).س


داستانهای اسطوره ای كه بهتر است آنرا تاريخ اسطوره ای بناميم, در واقع همان حکایت علت و معلول در خلقت می باشد كه نزد اكثر اديان رسمی جهان نيز از مقبوليت تام برخوردار است. و اين همان چيزی می باشد كه در عرفان اسلامی بعنوان مقوله خلقت عقل اول و يا صادره اول، بواسطه خداوند مطلق و خلقت عقول بعدی از عقل اول , برای خلقت كائنات, مطرح گرديده است. س
بايد بياد داشت كه تاريخ نگارش اين افسانه ها معلوم نيست , در غير اينصورت امكان اثبات همزمانی اين اتفاقات كه در قالب اسطوره بيان شده , مهيا می گشت. شايد در آن صورت می توانستيم به وضوح دريابيم كه زئوس همان لون من، و لون من همان براهما، و براهما همان رع، و رع همان كاموئی.. .. .. بوده است. كما اينكه فرهنگ اسطوره ای رُم و يونان از چنان تشابهی برخوردار می باشند كه اسطوره شناسان و متخصصان امر, بسياری از خدايان اين دو منطقه از جهان را كاملن مشترك می دانند, اما با اسامی  متفاوت. برای مثال آفرديت ، آپول، هرا، آرس و زئوس يونانی، به ترتیب همان ونوس, آپولو، جونو، مارس و ژوپیتر رمی می باشند. س

اسطوره چيست و چگونه بوجود آمده است؟س
در فرهنگ لغات, اسطوره از نظر لغوی و مفهوم، همان افسانه می باشد و كلمه افسانه به داستانهايی اطلاق می شود که در فرهنگ عامه، فاقد حقيقت ذاتی باشند. ضمنن كلمه اسطوره , به قهرمانان و پهلوانان نامدار نيز اطلاق شده است. اما اين تعريف , نزد اربابان خرد و متخصصان فن و محققان امور اسطوره ای و علاقمندان به علم, تعريفی بس ابتدايی و بی مايه می باشد كه اطلاعات چندانی را عرضه نمی دارد. س
يكی از فاكتهايی كه حقانيت اصلی مفاهيم اسطوره ها را به اثبات می رساند , تشابه حيرت آور داستانهای اسطوره ای قبایل و اقوام گوناگون در اقضی نقاط جهان می باشد كه نسخه برداری آنها از يكديگر حتی در قرن كنونی كه عصر ارتباطات است , بعيد به نظر می آيد. افسانه های مردمان جزيره پولونز در اقيانوس آرام, مفادن تفاوت چندانی با داستانهای مشابه خود، نزد هندوها و يا ساكنان اصلی استراليا ندارند. در واقع تشكيل دهنده متن و زمينه اصلی تمام اين حكايتها, خدايی مطلق است كه اولين صادره كه موجودی خلاق می باشد را خلق نموده و همين صادره اول است كه بواسطه او جهان، تحت قوانين علت و معلول موجوديت يافته است. با تدقيق و مقايسه داستانهای اسطوره ای با حقايق مذهبی، به راحتی می توان به جنبه های مشترك و انكار ناپذير اين دو منبع (اسطوره و داستانهای مذهبی ) واقف شد. برای مثال می توان به فلسفه خدای مطلق و عقول عشره عرفان اسلامی اشاره نمود. در اين جهان بينی نيز, همانند متون اسطوره ای , خدايی مطلق , عقل اول ، يا صادره اول و يا ماهيت را خلق می کند و بواسطه اين اولين موجود , آفرينش تحت قواعد علت و معلول آغاز می شود و يا مقوله طوفان نوح که مورد تایید هر سه دین ابراهیمی می باشد.س
يك نقطه اشتراك ديگر در ميان اسطوره ها , اعتقاد به خدايان متفاوت است. تنها استثناء در این میان، كشور ايران است. در جای خود به این موضوع خواهيم پرداخت. س

تمدنهای پيشين
نيازی به اثبات نيست كه بر روی اين كره خاكی، تمدنهای ديگری نيز موجود بوده اند كه حتی از تمدن كنونی ما نيز به مراتب پيش رفته تر بوده اند. اثبات اين ادعا , استخوانهایی است كه از دل خاك بيرون آورده اند و سن آنها را كه بصورت فسيل می باشند چندين ميليون سال تخمين زده اند . مسلمن هيچ كس اين ادعا را نخواهد داشت كه اين افراد مربوط به اين تمدن بوده اند. وانگهی شهرهايی كه گاه و بيگاه كشف می شوند نیز، نشان از تمدنهای بسيار پيشرفته پيشين دارند. س
در  آثار منتشر شده از استاد الهی، به برخی از جزئيات اين تمدنها بر می خوريم. نويسنده این کتاب، در توضیحات خود در این ارتباط، به ذكر اين واقعيت می پردازد كه تمدنهای پيشين با رسيدن به سر حد پيشرفت, خود، باعث نابودی آن تمدن شده اند. در ماجرای طوفان نوح كه بخشی از داستانهای مذهبی و همینطور افسانه های سراسر جهان را به خود اختصاص داده، و تأييدی ديگر بر واقعيت نهفته در مفاد اسطوره ها می باشد , مشاهده می كنيم, شايد به همان دليلی كه در سطور پيش بدان اشاره نموديم , قرار است تمدنی نابود شود ولی خدايان (به تشريح اين مفهوم خواهيم پرداخت) به فردی مورد اعتماد، هشدار داده، از او می خواهند عده ای, اعم از حيوان و انسان را با خود همراه كرده , از آن نابودی همگانی برهاند و در اين رابطه، نحوه فرار و در امان ماندن، از گزند رویدادهای مربوطه را نيز به وی می آموزند. در هر حال پس از نابودی آن تمدن , آن دسته افراد معدودی كه از بلا، جان سالم بدر برده اند , آنچه را از تمدن گذشته به خاطر دارند برای فرزندان خود در قالب داستان بيان می كنند , اما اين افراد، بعلت در دسترس نبودن وسایل ثبت اسناد (مانند كتاب, سی دی, ديسك و يا رايانه) قادر به حفظ و كنترل آن روايتها نبوده, با از بين رفتن نسلهای اوليه كه يا خود بازمانده آن تمدن نابود شده بوده اند و يا جريان را مستقيمن، از افراد اوليه شنيده بوده اند, اين واقعيات, نسل به نسل با تغييراتی كه خواسته يا ناخواسته بدست راويان در آنها داده شده , چنان شاخ و برگ يافته اند كه آن حقيقت اصيل به سادگی قابل تشخيص نبوده , حقايق آنها به تدريج رنگی ديگر گرفته و يا با خرافات مخلوط شده است . اما علیرغم اين امر، رد پای تمدنهای پيشين را در داستانهای اسطوره ای می توان يافت.س

اريك فن دنيكن و مقوله اسطوره
اين محقق سوئدی كه مخصوصن در حدود چهار دهه گذشته، تحقيقات عظيمی را برای يافتن پاسخ خلقت و كشف رمز و راز سنگ نوشته ها و مفهوم نقوش درون غارها, روی بشقابها و ساير اشياء باستانی بعمل آورده , معتقد است كه اين خدايان، كسی نبوده اند مگر موجوداتی بسيار هوشمند كه از سياراتی با تمدنی مافوق تصور, به زمين آمده و نحوه زيستن را به انسانها آموخته اند . وی حتی قدمی فراتر نهاده و انسان را معلول همان موجودات فضایی می داند و در اين ارتباط به اسطوره ها استناد می كند. وی كلمه آسمان در حكايات افسانه ای را مترادف فضا می گيرد و معتقد است چون اين افراد بدوی، قادر به درك آنچه مشاهده نموده، نبوده اند، لذا به علت قابليتهای اين موجودات فضايی, و آنكه آنها از آسمان به زمين فرود می آيند, آنها را خدايان تصور نموده و چون قبل از آن، سفينه فضايی نديده بودند, آنها را ارابه های آسمانی نام داده و تجهيزات جنگی آنان را به نيزه آتش افكن تفسير و تعبير نموده اند. مسئله ديگری كه آقای دنيكن را به تئوری خود مطمئن ساخت, استفاده پی در پی اسطوره ها از كلمه "خدايان" بوده است. وی معتقد است كه در هيچكدام از اين افسانه ها، از يك خدا، سخن به ميان نيامده، بلكه همه آنها به جمع كلمه خدا يعنی "خدايان" اشاره دارند و اين خدايان دارای قدرت مافوق انسانی بوده اند. موجودات فضايی كه بر طبق نظريه دنيكن با نابود شدن سياره خود، با فضاپيماهايی بس پيشرفته، در فضا بدنبال سياره ای با مشخصات زمين گشته اند كه دارای تمدن نباشد، زيرا كه در غير اينصورت، سكونت آنها بر روی اين كره با اشكالاتی مواجه می شده است. اين موجودات بر روی اين كره , طبق نظريه دنيكن, حتی دست به خلق بيولوژيكی انسان نيز    می زنند و نسلی از انسانهای آزمايشگاهی و نيمه خدايان كه معلول تماس اين خدايان با افراد بدوی بوده را برجای گذاشته به آنها قول باز گشت می دهند. س
در نگاه اول به تئوری دنيكن , برای عامه مردم، اين فلسفه , نظريه ای معقول به نظر می رسد . اما حتی اگر اين تفكرات را بپذيريم، باز سوال هميشگی بر جای خواهد ماند و آن اينكه، خود اين موجودات هوشمند فضایی (خدايان) را چه كسی خلق نموده است؟ . اما گويا همين داستانهای افسانه ای , حال اگر توضيحات مشروح اديان معتبر جهان را كنار بگذاريم , به اين معضل پاسخ می دهند و با پاسخ خود ما را به همان نقطه ای باز می گردانند كه همه اديان رسمی جهان و فلاسفه و عرفا، كار خود را از آن آغاز نموده اند. در اين داستانهای اسطوره ای، هميشه يك مبدأ اوليه كه سرشار از انرژی بی پايان است مشاهده می شود. قدرت لايزالی كه مانند یک مهندس طراح، كه خود در ساخت بنا شركت  نمی جويد, تنها طرح و نقشه خلقت را پی ريزی نموده و برای مراحل سه گانۀ شروع, مکانیزم اجرا و پايان كار خلقت, نيروهای ديگری را كه اسطوره ها آنها را خدايان نام نهاده اند خلق می كند(علت و معلول در خلقت).س

خدايان 
استاد نورعلی الهی بر اين عقیده است كه ندرتن مظهرات كل در جامه بشری ظاهر می شوند و با ظهور خود , جوامع بشری را از هر حيث (علمی, هنری, مذهبی, معنوی و فرهنگی) دگرگون می سازند. اين مظهرات , برای بشريت حكم همان خدای واحد را دارند, چه , مانند آينه ای كه نور خورشيد را باز می تاباند, منعكس كننده يكپارچه نور خداوند می باشند. اين مظهرات كه با مظهراتی در رده های پائين تر همراهی می شوند، منعكس كننده خواست و اراده و مشيت خداوند بر روی زمين هستند و قدرت مظهرات پائین تر, از نيروی لايزال اين مظهرات كل، سرچشمه می گيرد كه در واقع برای انجام وظایف محوله خود، به آن قدرتها نيازمند بوده اند. اين افراد به نحوی در امر دگرگونی زندگی بشر بر روی كره زمين موثر بوده اند. اهل حقهای ايران , شخصی به نام مصطفی را كه از ياران سلطان اسحق, از مظهرات كل بوده , مأمور شر (خدای غضب) و در مقابل او شخص ديگری با نام داود را مأمور رحمت (خدای رحمت) می دانند. در تفكرات اين گروه, مظهر ديگری بنام شاه ابراهيم, مسئول امور دنيا (خدای ثروت ) وجود دارد كه برای كسب ثروت و مكنت دنيا می بايست به وی مراجعه نمود. در اصول عقايد اين جماعت، که از سلسله های عرفانی قدیمی می باشند، به مظهرات ديگری نيز برمی خوريم كه هر كدام دارای مأموريتی ويژه , و لاجرم دارای قدرت و قابليتی ويژه نيز بوده اند كه اين قابليتها را از مظهر كل آن زمان، يعنی سلطان اسحق دريافت نموده بودند. خود سلطان اسحق (سلطان سهاک)نيز مظهر ذات كل ديگری می باشد. در متن اين كتاب در بخش مربوط به هندوستان می خوانيم كه ويشنو, خدای نگهدارنده و محافظ, دارای ۹ مظهر ديگر بوده كه به تدريج با نامهای متفاوتی چون راما و بودا و غیره، ظهور نموده است.س
فراموش نشود كه ما در اينجا قصد آن داريم كه ثابت نماييم , افسانه وجود ندارد و آنچه ما افسانه می خوانيم، در اصل همانند مثالهای بالا، حقيقتی محض بوده اند. س
با تدقيق و بررسی "وداها" , "پوراناها" , "اوپانيشادها" و مخصوصن بهاگواد گيتا(كتب مقدس هندوان), به مظهرات بيشمار ديگری از اين دست برمی خوريم كه هر كدام دارای قدرت مخصوص خود بوده اند. برهما خدای خالق است (قابل مقايسه با عقل اول) و شيوا خدای نابودكننده (هم عرض با مصطفی در مكتب اهل حقهای قديم) و ويشنو خدای محافظ و نگه دارنده می باشد (هم عرض داود ) .س
متخصصان و بزرگان امور معنوی، نظريه گردش مظهرات را بسط داده , بسياری از مقامات معنوی را يا دارای مقام هم عرضهای خود در زمانهای پيشتر می دانند و يا خودِ آن مقام كه دوباره ظهور يافته است. برای مثال، داود را مظهر اسرافيل , (مأمور رحمت )- بنيامين را مظهر جبرائيل و مصطفی را عزرائيل بحساب می آورند. طبق اين نظريه , مظهرات كل، قادر به تحكيم بخشيدن اراده خدا بر روی زمين می باشند و يا بهتر بگویيم آنها خود, اراده و مشيت خداوند هستند، زيراكه در ارتباط با مسئوليت خود، اجازه تام دارند. طبق اين عقيده، مظهرات كل (احتمالن در اين تمدن) سه ظهور كامل داشته اند و ظهور ديگری (لااقل در اين تمدن) نخواهد بود. در بهاگواد گيتا در مورد گردش مظهرات كل آمده : "لزومی ندارد كه اين مظهرات هميشه با نام كريشنا و در كشور هندوستان و با زبان سانسكريت ظهور نمايند، بلكه اين امر در هر كجای دنيا در هر قالب و با هر زبانی امكان پذير بوده است. "س
پایان بخش اول 

تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
 آلمان- بهار ۲۰۰۵ ميلادی , مصادف با بهار ۱۳۸۴ شمسی س
........................................................................................................
منابع:س
آثار استاد الهی
کتاب «تاریخ اسطوره ای مصور جهان». نویسنده نیل فلیپ
ترجمه، تنظیم ، گرافیک و صفحه بندی کتاب: فرامرز تابش
........................................................................................................
کد مقاله در آرشیو اندیشه آنلاین آلمان:س
Jhvdo hsx,vi hd lw,v üihk-lrnli ljvül-foa h,g


مقاله بصورت صوتی برای نابینایان
Music:  Wedding-Invitation


تاریخ اسطوره ای مصور جهان- م ۲

مقدمه مترجم - بخش دوم
(فایل مقاله صوتی در انتهای صفحه)



ادامه مطلب از بخش اول


 آزمونها
در اغلب اين افسانه ها, قهرمانان، مورد آزمايشهای سنگين قرار می گيرند و وظایف خطيری بر دوششان نهاده می شود. اين امرِ در واقع سمبليك, منعكس كننده اين مهم می باشد كه اين دنيای خاكی برای روح , به اصطلاح متخصصان امور معنوی, مدرسه يا دانشگاهی بيش نيست كه در آن , روحی که مستقیمن از مبدا خلقت خلق شده است، ممزوج با روحی ديگر كه قوام يافته ی همه ارواح مادون خود (جمادی , گياهی و حيوانی) می باشد، سوار برجسم خاكی، در عرصه حوادث زمينی، مدام در معرض آزمون قرار می گيرد. هفت خوان رستم در منظومه حماسی فردوسی و يا آزمونهای هركول و اوديسه , كنايه ای از اين آزمايشات و امتحانات كه روح در جسم عنصری, در زندگيهای متوالی، ملزم به مواجه شدن با آنها خواهد شد می باشد و در انتها , قهرمان با موفقيت در اين آزمونها به پاداشتی فوق العاده نائل خواهد آمد كه با تطابق آن با نظريه * "زندگيهای متوالی به طريق سير صعودی" , می توان آن را تلاش روح در قالب انسان، در ضرب الاجل تعيين شده برای حاكميت بر نفس و دستيابی به كمال, به حد پختگی رسيده , "فناناپذير" شود. در فرهنگ اسطوره ای آفريقای غربی، اكسو[1] نقش ممتحن انسانها و پيش آورنده اين آزمونها را بر عهده دارد. س

زندگی پس از مرگ
در بسياری از افسانه ها , سخن از تولدی دوباره می باشد. قضيه تولد دوباره و بازگشت به زمين و شروع زندگی ديگر, نزد مصريان باستان از چنان اهميتی برخوردار بود كه حتی (در مورد بزرگان و فراعنه، بعد از موميايی نمودن آنها) كنيزكان و غلامان و مقداری مواد غذايی, حتی جواهرات او را نيز با جسد وی مدفون می نمودند تا با بازگشت روح در آن قالب , از لذايذ بی بهره نماند. س
تناسخی كه در بعضی از مكاتب هندو بچشم می خورد, دارای اشكالاتی بود كه با طرح "زندگيهای متوالی به طريق صعودی" از طرف استاد الهی, اين نقايص بكلی مرتفع گرديدند. بر طبق این عقیده, بر خلاف ایدئولوژی تناسخ، اعتقاد به بی نهايت بودن گردش زاد و مير وجود ندارند. بلكه برای اين چرخه، زمانی مشخص قائل می باشند و ديگر آنكه، اين افراد، اتصال روح در اولين جسم خاكی , در هر رده خلقتی اعم از جماد و گياه و حيوان و بشر را جز در موارد بسيار نادر كه آنهم جنبه تنبيه آموزشی دارد, جايز نمی شمارند، زيرا سير كمال را صعودی می دانند . در بارزترين نوع اين جهانبینی که توسط استاد الهی کشف و ثبت شد و به آن نام "طب روح" يا "دانشگاه سير كمال" را داد, كار روح با رفتن از اين دنيا پايان يافته تلقی نمی شود. بلكه اعتقاد بر اين است كه روح در برزخ نيز بايد دوره های مختلف آموزشی را طی كند و بتدريج رشد نموده با بر جای نهادن "بار منفی" خود، توانائی طی نمودن آخرين مرحله را نيز يافته به مبداء خود وصل شود و به آنچيزی كه در افسانه ها " فناناپذيری " نام گرفته، دست يابد. البته بايد به ياد داشت كه اين امر در صورتی امكان پذير است كه روح, بعلت پيشرفت كافی, اجازه ادامه كار در برزخ را داشته باشد و يا مدت مقرره وی بر روی كره زمين به پايان رسيده باشد .س

دنيای اموات
يك وجه اشتراك ديگر داستانهای اسطوره ای سراسر جهان, اعتقاد به دنيايی به نام دنيای اموات است. دنيای اموات، دنيايی است ظلمانی كه ارواح بدكار و شرير را بدانجا      می افكنند, ارواحی كه آزمونها را با عدم موفقيت پشت سر نهاده اند و يا مورد خشم خدايان قرار گرفته اند.س
در هرحال، دنيای اموات، منعكس كننده مفهوم آن چيزی است كه ما آن را اصطلاحن جهنم و يا دوزخ می ناميم. منطقه ويژه ای در برزخ كه مخصوص ارواحی گمراه می باشد. در فرهنگ مذهبی هندوئيسم, آواتاری به نام چيتانيا بعنوان ناجی ارواح فرو افتاده معرفی شده است و اين امر بدان معناست كه ساكنان جهنم كه انتهای آن، همين دنيای خاكی می باشد, آنطور كه در افواه و اذهان شايع است, ارواحی از ياد رفته نمی باشند و مأمورانی (خدايانی) از طرف مبداء (خالق اول) طرحهايی برای بازسازی و احياء اين ارواح در دست دارند كه با كمك آن، اکثر اين ارواح فرو افتاده، روزی به مسير طبيعی سير كمال خود باز خواهند گشت.س

زمان اوليه
در تمامی افسانه های اقوام مختلف جهان , بحث در مورد زمانی می باشد كه از يك صفر و سكون مطلق آغاز گرديده است. زمان حال (اكنون) مصريهای باستان رونوشتی كاملی از "زمان رويايی" بوميان اوليه استراليا می باشد و به همين ترتيب می توان شباهت تشريح اين "زمان صفر" را در تمامی افسانه ها مشاهده نمود.س

قربانی
وجه مشترك ديگر اين اسطوره ها با يكديگر, مسئله قربانی كردن برای خدايان است. اين امر با آنچه جزو غير قابل تفكيك اديان رسمی و معتبر جهان می باشد، قابل تطبيق است. در دين اسلام برای ابراهيم(ع) فرمان قربان نمودن گوسفندی بجای اسماعيل می آيد و بعد از آن، قربانی كردن، رابطه ای می شود مابين خدا و خواسته های پی در پی انسان از  وی. در اديان رسمی نيز می توان مراسم قربانی را برای خدا اما به اسم بزرگان دين مزبور انجام داد.  در تاريخ اسطوره ای نيز دقيقن به همين شكل از قربانی برای بزرگان مقرب به مبدا خلقت كه به خدايان معروف بودند برمی خوريم. تنها تفاوت در آن است كه آنها , حال به هر علتی كه باشد, اين بزرگان و مقربان را , به نوعی خدا می پنداشتند.س

نتيجه گيری
با مقايسه ای مابين آثار عرفانی با كتب مقدسی مانند بهاگواد گيتا و تعميم آن به داستانهای افسانه ای اقوام مختلف جهان, راز گشوده می شود , پرده می افتد و اسرار زندگی برای نيك بينان روشن می شود. قبل از نتيجه گيری كلی بايد دقت داشت كه خداوند در كره زمين از طريق علت و معلول دست به عمل می زند. با در نظر گرفتن اين امر و منابع ديگر، می توان نتيجه گرفت كه :س
س - تمدنی نابود شده و عده ای ناچيز اعم از حيوان و گياه و انسان از آن جان سالم بدر برده اند(طوفان نوح). اين افراد همه جوانب آن تمدن نابود شده را به ياد داشته اند و احتمالن از نحوه خلقت نيز باخبر بوده اند، اما اين نجات يافتگان, برای آنكه آن علم را به نسل بعدی منتقل نمايند ،چاره ای جز حكايت آن قضايا به شكل داستان و انتقال برخی از اسرار آن علم به افراد صالح، به شكل مراسم و آئينهای مذهبی فوق العاده سری, نداشته اند. اين داستانها در ابتدا دارای حقيقتی محض بوده اند، اما رفته رفته با ازدياد راويان , حال به هر شكل و دليلی, دارای شاخ و برگ اضافی شدند و همین امر، بتدريج حقيقت مطلب را تا حد زيادی پوشاند و از طرف دیگر،عوامل متفاوتی چون نظر سوء شيادان و فرصت طلبان و عوام فريبان نيز، مراسم و آئينهايی بی پايه و اساس، به اصل مطلب افزود و حقيقت را مخدوش تر نمود. اين علت آخری را می توان به وضوح در برخی از افسانه های سرخپوستان و ساكنان بومی كاريبيك تشخيص داد. شايد بارون سامدی, در افسانه های كاريبيك را بتوان از اين مقوله دانست كه برای مثال با اسلحه خود كه برای بوميان آن زمان شيئی ناشناس, ولی آتش زا بوده، عده ای را از پای در آورده و با سر و وضعی كه برای خود ساخته , خود را خدای مرگ ، جا زده باشد. يك عامل موثر ديگر در دگرگونی واقعيت اوليه اين اسطوره ها , تأثير بسزايی است كه ميسيونرهای مسيحی , كه برخی از عقايد دينی خودشان نيز دستخوش چنين تغييراتی بوده (كه اين امر در همه اديان , بطور كلی يا جزئی قابل مشاهده است) بر راويان و نتيجتن بر اين داستانهای اسطوره ای بر جای نهاده اند و يا بهتر بگوييم , مسير مفهومی آنها را به صورت دلخواسته خود تغيير    داده اند. برای مثال , اين امر می تواند به اين شكل بوده باشد كه اين ميسيونرها برای نفوذ در فرهنگ اين بوميان و جايگزين نمودن آنچه خود حقيقت می پنداشته اند بر اذهان آنان, به قهرمانان اين داستانها رفته رفته رنگ و بوی مسيحی داده و آنها را به سمت داستانهای انجيل كشانده اند. نحوه تغيير اصالت اين داستانهای اسطوره ای در كشورهايی مانند يونان تا حدی مغاير با ساير مناطق كره زمين بوده است. در اين سرزمين, داستانهای اسطوره ای بعلت رقيقتر بودن نفوذ و سلطه يك دين مشخص, به شكل ديگری درآمده است. زيرا كه در يونان, اسلام تركها و مسيحيت يونانيان در مقابل يكديگر قرار داشته و اين امر باعث عدم تسلط و در نتيجه، تأثير گذاری يكی از اين دو دين بر اسطوره های يونانی شده و احتمالن هر تغييری كه در اين داستانها بوجود آمده، مربوط به قبل از ظهور اين دو دين می باشد. برای مثال آفروديت كه در واقع الهه عشق بوده (احتمالن مأمور ايجاد روابط عاشقانه مابين زن و مردی كه برای منظور خاص مقامات بالاتر , ملزم به ازدواج با يكديگر بوده اند, بوده است.) احتمالن با گرفتن بعضی تأثيرات، تبديل به الهه هرزگی و شهوترانی می شود و يا زئوس كه خدای خالق ديگر خدايان می باشد( احتمالن در اصل مظهر كل بوده است) به علت آنكه برای منظور خاص معنوی، به باروری بانوان دستچين شده ای كه می بايست دارای ويژگيهای مخصوصی بوده باشند, مبادرت می ورزيده, بعضی از مفسرين از جمله نويسنده كتاب حاضر را واداشته كه وی را تا حدی خدايی ماجراجو و شهوت طلب، جلوه دهند.س
يكی ديگر از نكاتی كه وجه اشتراك اسطوره هاست , خلق انسان اوليه از گل رُس می باشد كه با اطلاعات بسياری از اديان نيز هم خوانی دارد . همانطور كه قبلن هم يادآوری شد, طوفان نوح و دنيای اموات نيز از اين نكات اشتراكی در افسانه های سراسر جهان می باشند , همچنين است حكومت غولها، قبل از خلقت انسان كه مورد تأييد برخی کتب آسمانی نيز می باشد.س


نكاتی در مورد كتاب حاضر(این سری مقالات)س
لازم به تذكر است كه گردآورنده تاريخ اساطيری جهان, در كار زيبای خود مرتكب يك خطا , و يا بهتر است بگویيم دچار سردرگمی قابل فهمی شده است كه احتمالن اجتناب ناپذير بوده است. وی در بخش مربوط به ايران و تا حدودی در مورد هندوستان , آنچه را به دنيای غرب به عنوان افسانه ايرانی و يا هندی معرفی نموده , در مورد هندوستان مذهب رسمی و رايج اين كشور و در مورد ايران يكی از مذاهب زنده و پرطرفدار می باشد. زيرا كه افسانه در وهله اول به مفهوم موهوم تلقی می شود . دين زرتشت در ايران دارای معتقدان و پيروان زيادی می باشد و افسانه دانستن آن ، بدور از واقعيت است . از اينرو نويسنده در واقع می بايست برای اين منظور، از شاهنامه فردوسی و يا داستانهای نظامی گنجوی, و قهرمانان آن ، مانند ليلی و مجنون و امثالهم بهره می گرفت و ماجراهای متن شاهنامه را بعنوان فرهنگ اسطوره ای ايران معرفی می نمود. كاری كه از نیل فلیپ سرزده ،مانند آنست كه مسيحيت و شخصيتهای آن را بعنوان اسطوره (به مفهوم توهم و موهوم) بررسی نمایيم. البته احتمال آنكه ترجمه شاهنامه در دسترس ايشان نبوده باشد نيز امکان پذير است . البته اين كمبود در ترجمه اين اثر به فارسی بی تفاوت خواهد بود زيراكه ايرانيان از فرهنگ اسطوره ای خود باخبرند. ولی اين نقص در ترجمه های ديگر اين كتاب موثر خواهد بود، زيرا كه به اروپایيان و احتمالن مردم كشورهای انگليسی زبان جهان، اطلاعاتی مغاير واقعيت داده می شود. يك نكته ديگر كه در مورد ايران لازم به تذكر است آنكه، مسئله چند خدايی، تنها در اين سرزمين به چشم نمی خورد و آنچه گردآورنده مطالب اين كتاب، بعنوان خدای خير , اهورا مزدا و خدای شر , اهريمن از آن ياد نموده , در واقع نيروهای متضاد جهان می باشند كه بدون اصطحكاك دائمی اين دو نيرو, جهان دارای كنش و حركتی نخواهد بود. (رجوع شود به مقاله نور و ظلمت).س
در مورد ترجمه اين اثر، بايد يادآور شد كه كاری بس دشوار بود. زيرا كه در متن كتاب، برای توضيح مسائل غامض مربوط به رابطه جهانهای سه گانه زمينی, آسمانی و دنيای اموات, از جملات بس پيچيده غير متعارف استفاده شده كه پيچيدگی زبان ادبی آلمانی بر سختی كار می افزود. اين بدان دليل است كه مترجمان، برای ترجمه اين داستانها از زبانها و متون اصلی آن ، با مشكلات بسياری روبرو بوده اند و بازتاب اين مشكلات را می توان در ترجمه آن به زبان آلمانی از زبانهای اصلی بخوبی مشاهده نمود . در بعضی موارد پيچيدگی و نامفهوم بودن جملات به اندازه ای بود كه حتی با كمك و ياری دوستان آلمانی که دارای تحصیلات آکادمیک بوده اند نيز موفق به حل معضل نشده و اجبارن با پيشنهاد ايشان چند كلمه را به شكلی كه به مفهوم جمله ضربه وارد نياورد, جايگزين نمودم ..... . در هر حال ترجمه تا حد امكان سليس و روان , اما جمله به جمله بوده و در ترجمه اين جملات به فارسی از ساختارهای پيچيده و ادبی استفاده نشده است و اگر پيچيدگيی در متن ديده می شود , اول مربوط به زبان اصلی می باشد و دوم لحن داستانها چنين است و سوم آنكه اين نوع تشريح و توضيح داستانی را در زبان آلمانی[2]« بیلداشپراخه» می نامند كه به مفهوم زبانيست كه تصاوير را تشريح می كند یا مخففن «زبان تصویری». نكته مهم ديگر آنكه برای فهم و درك بيشتر مطلب, بهتر است در هر بخش ابتدا همه قسمتهای آن بخش مطالعه شود و بعد مورد نتيجه گيری قرار گيرد , زيراكه روش كار نويسنده، آن است كه ابتدا داستانی كلی و خلاصه از ماجرا را آورده و در گوشه و كنار، در باره آن , برای مثال هنگام توضح عكسها, به تشريح بيشتر پرداخته است. به عبارت ساده تر، در هر بخش , اطلاعات در مورد قهرمانان و ماجراها , در قسمتهای مختلف آن بخش، پخش است كه بايد دانشجويانه بدنبال آن گشت. ضمنن تمام نامهای قهرمانان و سرزمينها و اشياء، به لهجه آلمانی به فارسی آورده شده است كه شايد در لهجه انگليسی و فرانسه آن , چيز ديگری باشد, از اينرو در مقابل هر اسم , نام آلمانی /انگليسی آن نيز آورده شده . برای مثال, پرسئوس[3]يا , اولورون[4], داهومه[5]كه اين آخری را ممكن است با لهجه انگليسي, "داهوم" خواند.س
مورد ديگر آنكه در ترجمه اين اثر، برخی از اطلاعات تكراری برحسب ضرورت، حذف شده اند و داستانهای اسطوره ای مربوط به قطب شمال در بخشی به همين نام آورده شده است. حال آنكه در كتاب اصلی, اين بخش بعنوان زيرمجموعه ای از داستانهای اسطوره ای اروپای شمالی آمده است.س
ديگر آنكه چند عكس بنابر ضرورت به بخشهايی از اين كتاب افزوده شده و چند تصوير نيز به همان دليل از آن حذف گرديده است كه در كل ،خدشه ای به اين اثر وارد نياورده است. س
.........
پایان بخش دوم(بخش آخر)س



        لغات متن
[1]Exu
[2]Bildsprache
[3]Perseus
[4]Olorun
[5]Dahome


تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
 آلمان- بهار ۲۰۰۵ ميلادی , مصادف با بهار ۱۳۸۴ شمسی س
........................................................................................................
منابع:س
آثار استاد الهی
کتاب «تاریخ اسطوره ای مصور جهان». نویسنده نیل فلیپ
ترجمه، تنظیم ، گرافیک و صفحه بندی کتاب: فرامرز تابش
........................................................................................................
کد مقاله در آرشیو اندیشه آنلاین آلمان:س
Jhvdo hsx,vi hd lw,v üihk-lrnli ljvül-foa n,l




مقاله بصورت صوتی برای نابینایان
Music: Road to Moscow